جدول جو
جدول جو

معنی یوسف شاه - جستجوی لغت در جدول جو

یوسف شاه
(سُ)
نام اتابک پنجم از اتابکان بزرگ لر و جانشین پدرش شمس الدین آلب آرغون بود، ولی چون جان ابقاخان رااز یک خطر نجات داده بود نتوانست از التزام دربار وی خودداری کند و کشور موروث خود را با یک نایب الحکومه اداره می نمود. بعدها با آغاز جنگ در میان ارغون خان و احمدخان به حمایت احمدخان برخاست و پس از شکست وی به دربار ارغون خان رفت و به معذرت پرداخت و مورد عفو قرار گرفت و به لرستان برگشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ دِهْ)
دهی است از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 5000گزی شمال خاوری قوچان و 4000گزی خاور شوسۀ عمومی قوچان به باجگیران، با 529 تن سکنه. آب آن از رود اترک و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سِ رِ)
دهی است از دهستان رودبنۀ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان، واقع در 14000گزی شمال خاوری لاهیجان و 2900گزی رودبنه، با 389 تن سکنه. آب آن از حشمت رود از سفیدرود. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
مولانا یوسف شاه. کاتب تخلص میکرده زیرا که به صنعت کتابت شهرت داشته و از جملۀ ظرفای شهر هری بود. در میان ایشان به ظرافت ممتاز مینمود و این مطلع نیکو ازوست:
مطلع
ای جدا گشته که دوری ز بر همنفسان
ما در این شهر بدین روز، تو در شهر کسان !
(ترجمه مجالس النفایس ص 210)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
یکی از ملوک بنگاله بود و در سال 887 هجری قمری جانشین پدرش باربک شاه شد و 8 سال حکومت کرد
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن یوسفشاه بن الب ارغون (اتابک...) ، ملقب به نصرهالدین. اتابک لرستان (695- 730 ه.ق.). خوندمیر در حبیب السیر ج 2 ص 103 آرد: وی بعد از قتل برادر (اتابک افراسیاب بن یوسفشاه) بموجب فرمان غازان خان بلرستان رفته بر مسند ایالت نشست و ابواب معدلت و انصاف باز کرده و مدت سی وهشت سال در مملکت موروثی بدولت و اقبال گذرانید و در سنۀ 733 باجل طبیعی درگذشت و پسرش یوسفشاه در لرستان پادشاه گشت و مدت شش سال در لرستان حکومت نمود. وفاتش در ششتر فی سنه اربعین و سبعمائه 740) اتفاق افتاد و در مدرسه رکناباد مدفون شد -انتهی. وی یکی از مشهورترین امرای فضلویه است چه علاوه بر حسن سلوک با مردم و با علما و زهاد و اهل ادب و شعرا حشر ونشر داشته و نامی نیک از خود بیادگار گذاشته است.
اتابک نصرهالدین احمد آداب مغول را در لرستان شایع ساخت و برای ترمیم خرابیهای عهد برادر درانشاء مدارس و رباطها و طرق سعی بسیار نمود و قریب 160 زاویه یعنی خانقاه در بلاد مختلفه از آن جمله 34 باب در ایذج پایتخت خود بنا نمود. ارتفاعات مملکت خود را سالیانه بسه سهم متساوی تقسیم میکرد و هر ثلث را بمصرفی میرسانید، یک ثلث آن صرف گذران معاش خود و اقارب و کسان خویش، یک ثلث صرف نگاهداری سپاهیان و ثلث دیگر آن صرف زوایا و مدارس میشد و خود او نیز از صلحا بود و غالباً در زیر لباس جامۀ پشمینه می پوشیدو بفقرا لباس و طعام میداد. اتابک نصرهالدین احمد در تاریخ ادبیات فارسی نیز ذکری بخیر دارد زیرا که سه کتاب فارسی او تألیف شده و مؤلفین آن سه نام او رابنیکی باقی گذارده اند: اول تاریخ معجم فی آثار ملو ک العجم تألیف شرف الدین فضل اﷲ حسینی قزوینی، دوم معیار نصرتی در فن عروض و قوافی که آن را شمس فخری اصفهانی در حدود سال 713 به نام اتابک نصرهالدین احمد پرداخته است، سوم تجارب السلف که ترجمه کتاب الفخری بن طقطقی است با اضافاتی بقلم هندوشاه بن سنجر نخجوانی.رجوع بتاریخ مغول تألیف اقبال ص 409، 440، 447، 448، 493، 515، 520، 522، 526 شود
لغت نامه دهخدا
(شَ سُدْ دی)
یوسف شاه بن باربک. از سلاطین آل الیاس بنگاله بود. (جلوس 879-886 ه. ق). (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا